مقاله حاضر به بررسی برخی روایات دال بر تحریف قرآن میپردازد که متون حدیثی و تفسیری کهن شیعه آنها را به ائمه علیهمالسلام نسبت دادهاند، اما شیخ طوسی نخستینبار در تفسیر خود، در عین ردّ صریح اندیشه تحریف قرآن، برخی از این روایات را به عنوان توضیحی تفسیری در فهم آیات قرآن بهکار گرفته است. نحوه استفاده شیخ طوسی از این روایات در تفسیر التبیان سبب شده است که مفسّران شیعه دنبالهروی وی مانند طبرسی، بعدها اغلب این اخبار را در شمار روایات «اختلاف قرائت» منسوب به ائمه علیهمالسلام و در کنار قرائات سایر قرّاء مشهور و شاذ ذکر کنند.
تفسیر شیعه، شیخ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، تحریف قرآن، اختلاف قرائات، قرائات ائمه.
اگر از مجموعه روایات پراکنده تفسیری ـ که به نقل از پیامبر صلیاللهعلیهوآله ، علی بن ابیطالب علیهالسلام ، ابنعباس و دیگران در متون و مراجع روایی امامیه آمده است ـ بگذریم، نخستین کوشش تفسیری شیعه را باید به تعالیم امام زینالعابدین علیهالسلام و بیشتر از آن، امام باقر علیهالسلام و امام صادق علیهالسلام نسبت داد. آموزههای قرآنی و تفسیری این امامان شیعه در قالب روایاتی خاص مکتب شیعه از طریق راویان و اصحاب ایشان نقل شده است. این شیوه تفسیری ـ که در زمان حیات امامان بعدی تا دوران غیبت صغری ادامه یافته است ـ عمدتا بر نقل روایات تفسیری امامان متمرکز است و در آنها، به ندرت به آرای شخصی خود راویان پرداخته میشود. برخی از شاگردان مستقیم ائمه علیهمالسلام روایات تفسیری ایشان را در اصلهای خود آوردهاند که بعدها مورد استفاده دیگر راویان و مدونان تفسیری قرار گرفته است.
مهمتر از این، باید به برخی از اصحاب ائمه اشاره کرد که تألیف مستقلی در زمینه قرآن، تفسیر یا حتی قرائات قرآن فراهم آوردهاند.
آغاز ادبیات نوشتاری شیعه ر ا تقریبا میتوان به اواخر دوره اموی و در میانه قرن دوم هجری نسبت داد. در آن روزگار، ثبت مسموعات حدیثی در دفاتر از سوی راویان حدیث، از جمله راویان شیعی کمابیش آغاز شده بود. اندکی پس از آن نیز تدوین کتابهای فرم یافتهتری درباره علوم قرآنی و فقه هم آغاز شد.(1) قدیمترین آثار قرآنی و تفسیری شیعه را میتوان به دو دسته مجزّا از نظر زمانی تقسیم کرد: نخست تفسیر شیعه در عصر ائمه (تا آغاز غیبت صغری) و دوم تقسیر شیعه در دوره تدوین (از آغاز غیبت صغرا تا پایان قرن چهارم). مجموعه این دو مرحله را در مقایسه با تحولات تفسیرنگاری شیعه در قرن پنجم در بغداد، میتوان «تفسیر پیش ـ طوسی» نامید.
تفسیر شیعه در عصر ائمه ناقلان و حاملان مختلفی داشته است. گاه در میان ایشان برخی از چهرههای بسیار معروف شیعی را مییابیم که تراجمنگاران شیعه آنها را در تمام یا بخشی از زندگیشان، متعلق به جریان معروف به امامیه نمیدانند؛ مثلاً زیاد بن منذر، معروف به ابوالجارود زیدی، ابوالحسن علی بن ابیحمزة البطائنی و ابومحمّد حسن بن علی بن ابیحمزة البطائنی هر دو واقفی، و احمد بن محمّد سیاری بصری و محمّد بن عیسی بن عبیدالیقطینی از غلات دانسته شدهاند.(2) در مقابل، برخی چون جابر بن یزید جعفی (م 128ق)، ابان بن تغلب (م141ق) و ثابت بن دینار، معروف به ابوحمزةالثمالی (م148 تا 150ق)، از جمله ناقلان تفسیریاند که همواره در میان رجالیان شیعه از مدح و تمجید برخوردار شدهاند.
محتوای تفاسیر شیعه را، چه در عصر ائمه و چه در دوره تدوین، میتوان به سه بخش مجزا تقسیم کرد: الف. روایات اختلاف قرائات و مصاحف، ب. روایات قرآنشناخت یا به اصطلاح، روایات علوم قرآنی، ج. روایاتی که به تفسیر آیات میپردازند و ما آنها را در اینجا روایات تفسیری مینامیم. در دسته نخست، کمترین تعداد روایات تفسیری شیعه جای میگیرند و دسته سوم بیشترین حجم روایات را در خود جای داده است. در این نوشتار، تنها به بررسی دسته نخست نیز تلاش شیخ طوسی در برخورد با این روایات خواهیم پرداخت.
با آنکه سه تن از معروفترین قاریان هفتگانه را شیعه دانستهاند،(3) تا پیش از شیخ طوسی نقل قرائات مشهور کماهمیتترین بخش در روایات تفسیری شیعه به شمار آمده است. متون و مراجع شیعه و سنی به بسیاری از امامان شیعه در برخی آیات قرآن، قرائتی خاص، و حتی گاه به برخی از ایشان چون امام صادق علیهالسلام مصحفی خاص هم نسبت دادهاند.(4) برخی از این قرائات را اصحاب ائمه نقل نکردهاند، بلکه ناقل آنها عمدتا نویسندگان کتب تفسیر و قرائات چون طبری، زمخشری، ابنخالویه، ابوعمرو دانی، و ابنجَزَری بودهاند. مجموعهای از این قرائات خاص ائمه علیهمالسلام ـ که در مراجع و متون تفسیری شیعه و اهل سنت آمده است ـ به همت مجیب الرفیعی در قرائات أهل البیت القرآنیة گردآوری شده که به نظر بسیار ناقص مینماید.(5) مایر بر ـ اَشِر هم در مقالهای مفصّل اغلب روایات شیعی در متون حدیثی کهن امامیه تا عصر کلینی را گرد آورده است که به اختلاف در نحوه قرائت یا کتابت آیهای از قرآن بنابر رأی ائمه اشاره دارند؛(6) گو اینکه بسیاری از این موارد را میتوان شأن نزول آیه یا توضیحات تفسیری منقول از ائمه دانست.
هرچه از نخستین سدههای پس از عصر غیبت به این سو میآییم، مفسران شیعه کمتر به نقل قرائات خاص اهلبیت علیهالسلام میپردازند و در عوض حجم منقولات قرائتی از قاریان مشهور یا حتی شاذ بیشتر و بیشتر میشود. در قدیمترین متون مدوّن تفسیری شیعه ـ که همگی پیش از دوره شیخ طوسی فراهم آمدهاند ـ اشارات فراوانی به نحوه قرائت خاص ائمه در برخی آیات قرآن مییابیم. برخی از این موارد به آیاتی مربوط میشوند که قرائت منقول، تفاوت معنایی بزرگی ایجاد میکنند؛ مثلاً «کنتم خیر ائمة» به جای «خیر امة»(7) یا «بلّغ ما أنزل الیک(8) [فی علیّ]».(9) در التبیان، نخستین تفسیر کامل شیعه ـ که به دست شیخ طوسی در قرن پنجم فراهم آمده است ـ، باز هم مواردی از نقل اختلافات قرائات را مییابیم؛ با این تفاوت که اولاً این نقلها همراه با نقل قرائات متداول هفتگانه یا دهگانهاند و ثانیا هیچیک از روایات اختلاف قرائات منسوب به اهل بیت، دالّ بر تحریف یا نقصان آیات نیستند.(10)
توجه به نقل قرائات مختلف در التبیان بسیار چشمگیر و غیرقابل قیاس با تفاسیر روایی شیعه پیش از طوسی است. وی نه تنها از قاریان هفتگانه معروف نقل میکند، بلکه قرائت هفت قاری دیگر(11) را نیز مورد توجه قرار میدهد.(12) افزون بر این، نقل قرائات شاذ یا قرائات منسوب به برخی از صحابه در تفسیر التبیان امری بسیار رایج است.(13) این از آن روست که شیخ طوسی در مقدمه تفسیر خود(14) قصدش را تألیف کتابی حاوی تمام علوم قرآن، و در صدر همه قرائت، میشمارد. از همین رو، در جایجای این تفسیر، گاه بخشی مجزا با عناوینی چون «القراءة»، «القراءة و الحجة»، یا «القراءة و اللغة» میگشاید و در آن به بحث از وجوه مختلف قرائات میپردازد. این روش به شکلی منقحتر بعدها در تفسیر مجمع البیان ادامه یافته است.
به نظر علامه عسکری(15) ورود تمامی اقوال مربوط به اختلاف قرائات از کتب اهل سنت به متون شیعی دو سبب داشته است: یکی تأثیر غُلات با سوء نیت و دوم، کار برخی علما از روی حسن نیت. در قسمت اول، وی مهمترین شیعه غالی و وارد کننده این روایات به متون شیعی را سیّاری(16) میداند و در قسمت دوم، مهمترین عالم (با حسن ظن) شیعی را شیخ طوسی میشمارد که در التبیان خود با امانت کامل، قرائات را از کتب اهل سنت (مدرسة الخلفاء) نقل میکند (همچنان که به برخی از مرویات آنها نیز اعتماد و نقل میکند). پس از او، طبرسی، ابوالفتوح رازی، ابوالمحاسن جرجانی (در قرن نهم هجری) و محمّد بن مرتضی کاشانی (م1115ق) در تفسیر المعین همین شیوه طوسی را ادامه دادهاند.
علامه عسکری(17) تفاوت سیّاری با شیخ طوسی را در این میداند که طوسی با امانت کامل تمام این اختلاف قرائات را به اصحاب اصلیاش نسبت میدهد و هیچ چیز از خود نمیافزاید، اما سیّاری همواره سندی از پیش خود میسازد و همان مطالب را به ائمه اهلالبیت علیهمالسلام نسبت میدهد؛ گاه نیز از پیش خود چیزی میسازد و به ائمه نسبت میدهد. علامه عسکری سپس با بررسی روایات اختلاف قرائت نقل شده در التبیان در ذیل آیه «صِرَ طَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ»(18)، نتیجه میگیرد که چون طوسی همهجا مصادر اختلاف قرائات را از اهل سنت ذکر میکند و تنها در یکجا با صیغه مجهول میگوید: «و روی ذلک عن أهل البیت»، لذا مراد وی در اینجا سیّاری است که هم لحن شیخ طوسی در این عبارت بر ضعف او دلالت دارد و هم خود وی در کتب رجالیاش او را تضعیف کرده است.
این استدلال درست نمینماید. سخن علامه عسکری در صورتی صحیح است که در هیچ جای التبیان سخن صریحی دالّ بر نقل اختلاف قرائات ائمه نیامده باشد. به عکس، طوسی گرچه روایات شیعه دال بر تحریف و نقصان قرآنکریم را تضعیف میکند و هیچگاه این دسته روایات را در تفسیر خود نمیآورد، اما منقولات مرتبط با اختلاف قرائات ائمه را از قبیل تحریف نمیشمارد. وی در مواضع فراوانی از تفسیر خود، هنگام بحث درباره نحوه قرائت آیه، میگوید: «و فی قراءة اهل البیت کذا». نمونههای بیشتری از این قبیل را میتوان در التبیان، ج2، ص441، ج5 ، ص72، 260، 316، ج6 ، ص228، 262؛ ج7، ص461، 512؛ ج8، ص384؛ ج9، ص365؛ ج10، ص52 یافت. تقریبا در هیچیک از این موارد، سخنی دالّ بر ضعف روایت یا تضعیف راوی به چشم نمیخورد.
نکته مهم در چگونگی نقل روایات اختلاف قرائات ائمه علیهمالسلام در تفسیر التبیان است. مفسران پیش از شیخ طوسی، چون علی بن ابراهیم قمی و عیاشی، و محدّثان اخباری پس از وی، تقریبا به اجماع چنین روایاتی را شاهدی صریح بر تحریف قرآن و وقوع تغییر بر خلاف ما أنزل اللّه دانستهاند. در مقابل، برخی مفسران شیعه پس از شیخ طوسی، چون طبرسی، ابوالفتوح رازی، و ابوالمحاسن جرجانی اینگونه روایت را از قبیل اختلاف قرائات دانستهاند و اغلب در لابهلای مباحث مربوط به قرائات در تفاسیر خود گنجاندهاند. اما ورود این دسته روایات به التبیان شیخ طوسی تقریبا بینظیر است. این روایات تقریبا همگی در میانه بحثهای تفسیری التبیان آمدهاند؛ نه نکات ادبی یا قرائتی. به تعبیر دیگر، شیخ طوسی این دسته روایات ناظر به نحوه قرائت خاص ائمه علیهمالسلام را هیچگاه در ضمن قرائات معروف قرّاء هفتگانه یا دهگانه ذکر نمیکند. چنین قرینهای نشان میدهد که کارکرد این دسته روایات از نظر وی صرفا تفسیری و به منظور شرح و بیان مدلول آیه بوده است. وی، به ندرت، تلاش میکند که امامان شیعه را در شمار و در کنار قراء معروف بنشاند.(19)
یک قرینه مهم این است که طوسی گاه همین عمل را با تعبیر «و فی تفسیر اهل البیت کذا» انجام میدهد، و مطلبی را یادآور میشود که میتوانسته در شمار اختلاف قرائات قرار بگیرد، اما، به صراحت، آن را از قبیل تفسیر و بیان آیه میداند؛ مثلاً در ذیل آیه «لَهُ مُعَقِّبَـتٌ مِّن بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ یَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ»(20) پس از ذکر معانی و بیانات مختلف از مفسران و ادبا، مینویسد:
و فی تفسیر أهل البیت انّ معناه یحفظونه بأمراللّه.(21)
قرائت «بأمراللّه» به جای «من أمر اللّه» در متون روایی و تفسیری شیعه بسیار مشهور است. منشأ این سخن روایتی از امام صادق علیهالسلام است که علی بن ابراهیم قمی(22) آن را چنین نقل میکند:
در محضر امام صادق علیهالسلام این آیه خوانده شد، امام به قاری فرمود: «مگر شما عرب نیستید؟ چگونه معقبات من بین یدیه (پیشاپیش) میتواند باشد؟ معقبات همیشه از پشت سر (من خلفه) است». مرد گفت: «فدایت شوم، پس این آیه چگونه است؟» فرمود: «آیه چنین نازل شده است: له معقّباتٌ مِن خلفه و رقیبٌ بین یدیه یحفظونه بأمر اللّه ...».
عیاشی(23) روایت مذکور را از برید عجلی(24) به نقل از امام صادق علیهالسلام ، و ابن شهر آشوب(25) همان را به نقل از حمران بن اعین از امام باقر علیهالسلام ، روایت میکنند.(26) دیگران چون طبرسی(27) روایت امام صادق علیهالسلام را به طور کامل در بحث قرائات تفسیر خود گنجانده و از آن کارکرد صرفا قرائتی منظور داشتهاند.(28) طبرسی، به علاوه، میافزاید که قرائت «یحفظونه بأمر اللّه» از علی علیهالسلام ، ابن عباس، عکرمه و زید بن علی نیز نقل شده است.(29)
اکنون باید بپرسیم آیا شیخ طوسی هیچگاه از منقولات قرائتی منسوب به ائمه ذکری به میان میآورد که در آن، به تفسیر اهل بیت نظر نداشته باشد و تنها بر بیان صرفِ قرائت تأکید بورزد؟ پاسخ این پرسش مثبت است؛ اما روش طوسی در این موارد، متفاوت از هنگامی است که ضمن تفسیر آیه میگوید: «و فی قراءة اهل البیت کذا». چنانچه وی درصدد بیان قرائت صرف باشد، اقوال منسوب به امامان شیعه را با تعابیری چون: «و قرء فلان کذا» یا «و به قرء فلانٌ» در کنار دیگر قرائات میآورد. یک نمونه آن ذکر اختلاف قرائات در ذیل آیه «أَفَلَمْ یَاْیْـءَسِ الَّذِینَ ءَامَنُوآا ...»(30) است که وی مینویسد:
وَ رُوِیَ عن ابن عباس أنّه قرأ «أفلم یتبیّن الذین آمنوا» من التبیین، و روی مثله عن علی علیهالسلام رواه الطبری.(31)
این در حالی است که کمی قبل، شیخ طوسی در بیان معنا و تفسیر آیه میگوید:
به نظر ابن عباس و برخی دیگر معنای أفلم یایئس همان أفلم یعلم است.
این نشان میدهد در اینجا صرفا به نقل قرائت نظر داشته و درصدد بیان تفسیر آیه به نظر ائمه نبوده است؛ چه در آن صورت میتوانست همانجا که دیدگاه تفسیری ابن عباس را آورده، روایت منسوب به ائمه را نیز به عنوان مؤید این معنا ذکر کند.(32)
از قراین و شواهد فوق، مقایسه روش طوسی با دیگر محدّثان و مفسرانِ قبل و بعد او در برخورد با این روایات، و بهویژه به کارگیری تعابیری چون «وفی تفسیر اهل البیت کذا»، میتوان استنباط کرد که شیخ طوسی در تفسیر التبیان خود راهی برای زدودن روایات تحریف از حوزه تفسیر امامیه گشوده است و در عین تصریح به عدم وقوع تحریف در قرآن در مقدمه کتاب(33) گاه از برخی از این روایاتِ شیعی، استفاده تفسیری کرده است.
اکنون به تفصیل بیشتر در تفسیر التبیان بررسی میکنیم. شیخ طوسی در این موارد هنگام بحث از مدلول و تفسیر آیه، با ذکر روایتی از ائمه علیهمالسلام ـ که ظاهرا به تحریف آیه اشاره دارد یا قرائتی خاص ایشان را بیان میکند ـ میکوشد معنای آیه را بیان کند؛ نه آنکه صرفا قرائتی خاص ائمه ذکر کرده باشد.
1. در تفسیر آیه: «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَیآ ءَادَمَ وَنُوحًا وَءَالَ إِبْرَ هِیمَ وَءَالَ عِمْرَ نَ عَلَی الْعَــلَمِینَ»،(34) میگوید:
وَ فی قراءَةِ أهلِ البَیتِ: و آل محمّدٍ علی العالمین.(35)
این عبارت وی در سیاق بحث از معنا و مدلول آیه قرار گرفته است. یکی از مباحث مفسران در این آیه آن است که مراد از آلابراهیم و آلعمران کیست. شیخ طوسی نیز چنین به بحث وارد میشود:
فإن قیل من آل إبراهیم؟ قیل: قال ابن عباس و الحسن: هم المؤمنون علی دینه فیکون بمعنی اختصهم بمیزة کانت منهم علی عالمی زمانهم. و قیل: آلعمران هم آلابراهیم، کما قال: ذریةً بعضها من بعض، فهم موسی و هارون ابناعمران. و قال الحسن: آلعمران المسیح لأن أمه مریم بنت عمران ـ و فی قراءة أهل البیت «و آل محمّد علی العالمین» ـ . و قال ایضا: إن آلابراهیم هم آلمحمّد الذین هم أهله و قد بیّنا فی ما مضی أنّ الآل بمعنی الإهل. و الآیة تدلّ علی أنّ الذین اصطفاهم معصومون منزّهون لأنّه لایختار و لایصطفی إلا من کان کذلک و یکون ظاهره و باطنه واحدا فإذا یجب أن یحتصّ الإصطفاء بآلإبراهیم و آلعمران من کان مرضیا معصوما سواء کان نبیّا أو إماما.(36)
چنانکه میبینیم، شیخ طوسی در این توضیحات به هیچ روی، از روایت معروف در میان محدّثان و مفسران شیعه نام نمیبرد، بلکه تنها از مفاد آن در بیان مراد آیه استفاده میکند. در روایات شیعی، آمده است که امام علیهالسلام آیه را چنین خواندهاند:
إنَّ اللّه اصْطفی ءَادم ونوحًا وءَال إبراهیم وءَال عمران و آل محمّدٍ علی العـالمین.
سپس فرمودند:
بخشی از آیه را دیگران از قرآن حذف کرده یا نامی را به جای دیگر قرار دادهاند.
این روایت را مفسرانی چون فرات کوفی،(37) عیاشی(38) و علی بن ابراهیم قمی(39) از طرق مختلف نقل میکنند.(40) فرات آن را از حمران بن أعین از امام باقر علیهالسلام ؛ علی بن ابراهیم به نقل از امام کاظم علیهالسلام ؛ و عیاشی به نقل از هشام بن سالم از امام صادق علیهالسلام آوردهاند. مهمتر آنکه شیخ طوسی خود آن را از طریق دیگر(41) در الامالی(42) نقل میکند و در پایان روایت از قول امام صادق آمده است:
هکذا نزلت.
2. در آیه «یَسْـءَلُونَکَ عَنِ الأَْنفَالِ قُلِ الأَْنفَالُ لِلَّهِ وَالرَّسُولِ»(43)، شیخ طوسی پس از ذکر روایتی از امام باقر و امام صادق علیهماالسلام میگوید:
به فرموده این دو امام، انفال متعلق به خداوند، رسول او و جانشین وی است که هرگونه بخواهد در آن تصرف کند. هیچکس در انفال سهمی ندارد. از این دو امام علیهماالسلام نقل است که غنایم بدر تنها خاص پیامبر صلیاللهعلیهوآله بوده. برخی از آن حضرت درخواست کردند تا بدیشان بدهد. از همینرو، در قرائت اهلبیت آمده است: «یَسْـءَلُونَکَ الأَْنفَال». خداوند نیز در پاسخ این درخواست فرموده که انفال تنها مختص او و رسولش است.(44)
اشاره شیخ طوسی به قرائت اهلبیت، مبتنی بر روایاتی است که در تفاسیر پیش از وی ذکر شده است. این روایت در تفسیر نعمانی(45) چنین آمده است:
عن أحمد بن محمّد بن عقدة عن جعفر بن أحمد بن یوسف عن إسماعیل بن مهران عن حسن بن علی بن أبی حمزة عن أبیه عن إسماعیل بن أبیجابر عن أبیعبداللّه قال ... قال اللّه تعالی یسألونک الأنفالَ قُلِ الإنفالُ للّه و الرسول، فَحَرّفُوها و قالوا یسألونک عَن الإنفالِ.(46)
بار دیگر تفاوت بیان شیخ طوسی با محدّثان یا مفسرانی از شیعه ـ که این روایات را ظاهرا پذیرفتهاند ـ مشهود است. از سوی دیگر، چون این قرائت (با حذف «عن») از برخی صحابه چون سعد بن ابیوقاص و عبداللّه بن مسعود نیز نقل شده است،(47) طبرسی در بحث مستقل خود با عنوان «القراءة»،(48) تمامی این افراد را در کنار هم مینشاند و چنین مینویسد:
قرء ابنمسعود و سعدبن أبیوقاص و علی بن الحسین و أبوجعفر محمّد بن علی الباقر و جعفر بن محمّد الصادق و طلحة بن مصرف: یسألونک الأنفال.(49)
از اینجا برمیآید که نحوه رفتار شیخ طوسی در برخورد با روایات تحریف، پس از وی و به دست طبرسی منجر به تثبیت این اقوال به عنوان قرائات اهلبیت شده است.
3. در بیان آیه «یَـآأَیُّهَا النَّبِیُّ جَـهِدِ الْکُفَّارَ وَالْمُنَـفِقِینَ وَ اغْلُظْ عَلَیْهِمْ»(50)، شیخ طوسی مینویسد:
و فی قراءَةِ أهلِ البیتِ جاهِدِ الکُفَّارَ بالمنافقین.(51)
این سخن، مضمون روایتی کهن است که تمامی تفاسیر متأخر روایی شیعه، آن را از مجمع البیان و گاه تفسیر القمی نقل کردهاند.(52) در این میان، تنها مجلسی است که آن را از مأخذی کهنتر نیز نقل میکند. وی مینویسد:
من در رسالهای قدیمی به سند جعفر بن محمّد قولویه از سعد بن عبداللّه الأشعری القمی ... از امام صادق علیهالسلام دیدهام که مضمون آن در باب تحریف در آیات برخلاف ما انزل اللّه است. در شما روایاتی که وی از این رساله نقل میکند، یکی همین است که مردی این آیه را بر امام صادق علیهالسلام خواند: «جَـهِدِ الْکُفَّارَ وَالْمُنَـفِقِینَ». امام فرمود: آیا دیده یا شنیدهاید که پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله با منافقین جنگیده باشد. پیامبر با تألیف قلوب منافقان را گرد خود میداشت [إنّما کانَ یتألَّفُهُم]. خداوند ـ عزّوجلّ ـ در اینجا فرموده است [و إنّما قال اللّه عزّوجلَّ]: جاهِدِ الکُفَّارَ بِالمنافقین.(53)
این بیان نشان میدهد که اغلب عالمان شیعه روایت فوق را از قبیل تحریفات قرآن یا دستکم در شمار اختلاف قرائات میدانستهاند؛ اما شیخ طوسی در التبیان، بیآنکه روایت را رد کند یا از قبیل آحاد بشمارد، از آن به گونه تفسیری استفاده میکند؛ یعنی کارکرد این روایت از نظر وی صرفا تفسیری و به منظور شرح و بیان مدلول آیه بوده است. این امر از مقایسه تعبیر وی در اینجا با تفسیر القمی، مجمع البیان، التفسیر الصافی و التفسیر الأصفی و تفسیر نورالثقلین بیشتر روشن میشود.(54) عبارات شیخ طوسی(55) در تفسیر این آیه چنین است:
قیل: معناه جاهد الکفار بالقتال و الحرب، و المنافقین بالقول الذی یردع عن القبیح لا بالحرب إلا أنّ فیه بذل المجهود، فلذلک سماه جهادا و فی قراءة أهل البیت جاهد الکفار بالمنافقین لأنه ـ صلی اللّه علیه و آله ـ کان یُجاهد الکُفّار و فی عسکره جماعةٌ من المنافقین یقاتلون معه.(56)
4. در ذیل آیه «وَ عَلَی الثَّلَـثَةِ الَّذِینَ خُلِّفُواْ حَتَّیآ إِذَا ضَاقَتْ عَلَیْهِمُ الاْءَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ ...»(57)، در بحث از اینکه این سه تن چه خلاف یا تخلفی کردهاند، طوسی اقوال مختلفی ذکر میکند و در پایان مینویسد:
و فی قَراءَةِ أهلِ البَیتِ: خالَفُوا لأنَّهُم لَو خُلِّفُوا لَما تَوَجَّهَ عَلَیهِمُ العتبُ.(58)
این نیز روایتی معروف است که در میان تفاسیر کهن شیعی ظاهرا نخستینبار علی بن ابراهیم قمی آن را آورده است.(59)(60) روایت مذکور به نقل از امام کاظم علیهالسلام (: العالم) کمابیش در تفاسیر بعدی نیز انعکاس یافته است.(61) در این میان، نحوه استفاده شیخ طوسی از این روایت با شیوه نقل آن در مجمع البیان بسیار متفاوت است. شیخ طوسی، به صراحت، از این روایت در بیان مفاد و تفسیر آیه بهره میگیرد؛ نه آن را دالّ بر تحریف قرآن میداند و نه حتی مضمون روایت را از قبیل اختلاف قرائات میشمارد.(62) بهعکس، طبرسی(63) در میانه مباحث مربوط به اختلاف قرائات مینویسد:
امام زینالعابدین، امام باقر، امام صادق علیهمالسلام و ابوعبدالرحمن سلمی این آیه را خالَفوا خواندهاند.(64)
5 . در باب آیه «وَ جَآءَتْ سَکْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ»(65)، شیخ طوسی میگوید:
والمعنی جاءت سکرة الحق بالموت و هی قراءة أهل البیت.(66)
این نحوه بیان نشان میدهد که شیخ طوسی از روایتی معروف ـ که دیگر مفسران شیعه آن را نشانه تغییر و تحریف(67) یا اختلاف قرائت منسوب به ائمه(68) دانستهاند ـ کارکردی دیگر ساخته است. وی به روشنی تصریح میکند که معنای آیه اینگونه است و گویی در آیه، قلب روی داده است. به نظر وی، این امر هم در زبان عربی و هم در خود قرآن نمونههای دیگر دارد؛ چنانکه در آیه «لِکُلِّ أَجَلٍ کِتَابٌ»(69)، برخی گفتهاند معنای آیه «لکلّ کتابٍ أجلٌ» است.(70)
6 . در تفسیر آیه «فَلَمَّا قَضَیْنَا عَلَیْهِ الْمَوْتَ مَادَلَّهُمْ عَلَی مَوْتِهِ إِلاَّ دَآبَّةُ الاْءَرْضِ تَأْکُلُ مِنسَأَتَهُ فَلَمَّا خَرَّ تَبَیَّنَتِ الْجِنُّ أَن لَّوْ کَانُواْ یَعْلَمُونَ الْغَیْبَ مَا لَبِثُواْ فِی الْعَذَابِ الْمُهِینِ»(71)، شیخ طوسی پس از ذکر اقوال مختلف در باب معنای آیه، مینویسد:
و فی قراءة أهل البیت فَلَمَّا خَرَّ تَبَینَتِ الإنس أن لَو کان الجِنُّ یعلَمُونَ الغَیبَ مَا لَبِثُوا فِی العَذابِ المهینِ. [یعنی پس از فروافتادن سلیمان، مردم دریافتند که چنانچه جنیان علم غیب داشتند، در چنان عذاب خوارکنندهای نمیماندند.] قالوا لأنّ الجنّ کانت تعلم أنها لاتعلم الغیب قبل ذلک و إنما تبینت الإنس ذلک من حال الجِنّ.(72)
این تفسیر شیخ طوسی برگرفته از روایاتی شیعی است که در اغلب آنها از قول امام علیهالسلام آمده است که جنّیان خود از پیش میدانستند که علم غیب نمیدانند. لذا پس از این واقعه چیزی بر آنان روشن نشد. این غیرجنیان، یعنی انسیان بودند که نادانی جنیان برایشان معلوم شد. نمونهای از روایات شیعی در منابع روایی و تفسیری که شیخ صدوق نیز آورده، چنین است:
احمد بن زیاد بن جعفر الهمدانی قال: حدثنا علی بن إبراهیم بن هاشم، عن أبیه، عن علی بن معبد، عن حسین بن خالد، عن أبیالحسن علی بن موسی الرضا، عن أبیه موسی بن جعفر، عن أبیه جعفر بن محمّد علیهمالسلام ... ثم قال واللّه مانزلت هنه آلایة هکذا، و إنمّا نزلت فلمّا خرّ تبیّنت الانس أنّ الجنّ لو کانوا یعلمون الغیب مالبثوا فی العذاب المُهِینِ.(73)
مجلسی(74) نیز به نقل از تفسیر نعمانی از امام علی علیهالسلام نقل میکند که این آیه از محرفات قرآن است و اصل آن چنین بوده است: فَلَمَّا خَرَّ تَبَینَتِ الإنس أن لو کانَت الجِنُّ یَعلَمُونَ الغَیبَ ما لَبِثُوا فِی العَذابِ المُهیِنِ.(75) وی از تفسیر علی بن ابراهیم قمی، عن ابیه، عن ابن ابیعمیر، عن ابان بن عثمان، عن ابیبصیر عن ابیجعفر ... روایتی نقل میکند(76) که سند آن در تفسیر علی بن ابراهیم قمی(77) ابن ابیعمیر از هشام از امام صادق علیهالسلام آمده است. همو(78) مینویسد:
من در رسالهای قدیمی به سند جعفر بن محمّد قولویه از سعد بن عبداللّه الأشعری القمی ... از امام صادق علیهالسلام دیدهام که مضمون آن در باب تحریف در آیات برخلاف ما انزل اللّه است. در شمار روایاتی که وی از این رساله نقل میکند، یکی همین است که مردی این آیه را بر امام صادق علیهالسلام خواند. امام فرمود: جنّیان که خود میدانستند علم غیب نمیدانند. راوی پرسید: پس این آیه چگونه است؟ امام فرمود: آیه را خداوند چنین نازل کرده است: فَلَمَّا خَرَّ تَبَیَّنَتِ الإنسُ أن لَو کان الجِنُّ یَعلَمُونَ الغَیبَ ما لَبِثُوا فِی العَذابِ المُهینِ.
قرائت فوق و انتساب آن به صحابه در برخی منابع کهن اهلسنّت نیز آمده است؛ قدیمترین نمونه از آنِ عبدالرزاق صنعانی (م211ق) است که مینویسد:
مَعمَر عن أیوب عن عکرمة قال ... ثم قال: و فی بعض الحروف تَبَیَّنَتِ الإنسُ أن لَو کَان الجِنُّ یَعلَمُونَ الغَیبَ مَا لَبِثُوا فِی العَذابِ المُهِینِ.(79)
مراد از «حروف» در اصطلاح علوم قرآنی همان وجوه مختلف قرائت است. نحاس (م338ق) هم این قرائت را به نقل از قتادة به مصحف عبداللّه بن مسعود چنین نسبت میدهد:
تَبَیَّنَتِ الإنسُ أن لَو کَانَ الجِنُّ یَعلَمُونَ الغَیبَ مَا لَبِثُوا فِی العَذابِ المُهِینِ.(80)
بعدها حاکم نیشابوری(81) به نقل از عطاء بن السائب از سعید بن جبیر از ابنعباس روایت میکند که وی آیه را چنین میخوانده است:
تَبَیَّنَتِ الإنسُ أنَّ الجِنَّ لایَعلَمُونَ الغَیبَ.
و دست آخر، ابنندیم(82) این قرائت را به ابنشنبوذ (م328ق) نسبت میدهد.(83)
بار دیگر، این نمونه و نحوه نقل قرائت منسوب به ائمه علیهمالسلام در التبیان نشان میدهد که شیخ طوسی نه مانند مفسران و محدّثان اخباری این رایات را نشانه تحریف قرآن دانسته و نه به کلی از ذکر این روایات خودداری ورزیده است. عمل او در استفاده تفسیری از مضمون برخی از این روایات مهمترین ویژگی تفسیری التبیان در بیان روایات تحریف یا اختلاف قرائات منسوب به ائمه علیهمالسلام است. با توجه به نظریه شیخ طوسی مبنی بر عدم تحریف قرآن ـ که در ابتدای تفسیر خود(84) و به تأسی از شریف مرتضی آن را مطرح میکند ـ باید نتیجه گرفت که از نظر شیخ طوسی نقل اختلاف قرائات، چه از جانب قاریان معروف هفتگانه و دهگانه و چه منسوب به ائمه اطهار علیهمالسلام نمیتوانسته دالّ بر تحریف قرآن باشد. یک سده بعد، امین الأسلام طبرسی تمام این روایات را در بخش اختلاف قرائات تفسیر خود مجمع البیان لعلوم القرآن گنجانده است.
تکمله: درباره سیاری و کتاب القراءات وی
کتاب القراءات از احمد بن محمّد بن سیّار (ابوعبداللّه الکاتب البصری)، معروف به سیّاری است.(85) طوسی این اثر وی را کتاب القراءة(86) مینامد. تقریبا تمام رجالیان شیعه در تضعیف وی ـ که از اصحاب امام هادی علیهالسلام و امام حسن عسکری علیهالسلام به شمار میآید(87) ـ متفقالقولاند. از تاریخ ولادت و وفات او به درستی اطلاعی در دست نیست. تنها ابنحجر(88) وفات وی را در اواخر قرن سوم هجری دانسته است. این تاریح کمی نادرست مینماید؛ زیرا اولاً محمّد بن حسن صفار قمی (م290ق) در بصائر الدرجات، و احمد بن خالد برقی (م274ق) در المحاسن با واسطه و گاه بدون واسطه از او نقل میکنند. ثانیا بنابه نقل طوسی،(89) وقتی در نامهای از امام جواد علیهالسلام (195 ـ 220) درباره سیّاری پرسیده میشود، ایشان میفرمایند:
او در جایگاهی که برای خود ادعا میکند قرار ندارد؛ به او چیزی نپردازید.
این نقل چنانچه صحیح باشد،(90) نشان میدهد که سیاری در زمان وفات امام جواد علیهالسلام به سال 220 هجری باید در سنی بالا (دستکم سی ساله) باشد تا بتواند با ادعای مرتبهای قابل قبول در دانش، مرجع دریافت وجوهات از مردم باشد.
طوسی(91) و نجاشی(92) بهجز این، اثر دیگری با عنوان ثواب القرآن را نیز به وی نسبت میدهند. کتاب القراءات را گاه برخی با نام التنزیل و التحریف هم خواندهاند؛ از جمله حسن بن السلیمان حلی در مختصر بصائر الدرجات (ص204).(93) کتاب القراءات بنابه نقل حاجی نوری(94) و آقابزرگ تهرانی،(95) در دست بسیاری از عالمان شیعه بوده و برخی از ایشان به رغم تضعیف وی، از او بسیار نقل کرده و گاه بر آنها اعتماد کامل داشتهاند؛ از جمله کلینی در الکافی، ابنادریس در مستطرفات السرائر(96) و محمّد بن عباس بن ماهیار در تفسیرش (با عنوانِ مانزل من القرآن فی أهل البیت).
چنانکه در بالا گذشت، محمّد بن حسن صفار قمی (م290ق) در بصائر الدرجات و احمد بن محمّد بن خالد برقی (م274ق) در المحاسن نیز از او فراوان نقل کردهاند. حاجی نوری(97) آقابزرگ(98) از دیگر محدّثان و اصحاب ائمه چون حمیری [عبداللّه بن جعفر م. بعد از 297] و ابوعلی اشعری [احمد بن ادریس قمی م. 306]، موسی بن الحسن اشعری و حسین بن محمّد بن عامر نیز نام میبرند.
در میان متأخران، بهجز حاجی نوری در مستدرک الوسائل، در حاشیة المدارک نیز منقولات فراوانی از آن آمده است. در سالهای اخیر، محمّدعلی امیرمعزی و اِتان کُلبِرگ کوشیدهاند این کتاب را بر اساس چند نسخه خطی تصحیح، و در انتشارات بریل (لایدن) منتشر کنند؛ اما به نظر میرسد کتاب هنوز آماده انتشار نیست.(99)
محتوای منقولاتی که از کتاب القراءات سیاری، در لابهلای آثار دیگر عالمان شیعه به دست ما رسیده است، نشان میدهد این اثر را نباید در موضوع قرائات قرآن به معنای اصطلاحی آن دانست. اغلب این روایات، توضیحاتی تفسیری در باب آیات قرآن و مسائل مرتبط با جایگاه ائمه علیهمالسلام است. البته گاه در لابهلای این روایات، مواردی یافت میشود که در آن نحوه خاصی از قرائت آیه بهجای شیوه رایج آن توصیه شده است.(100) بنابراین، مناسبتر مینماید این کتاب را بیشتر اثری تفسیری بدانیم که برخی از روایات آن را مفسرانِ پس از وی در شمار اختلاف قرائات قرار دادهاند.(101)
ـ اختیار معرفة الرجال المعروف برجال الکشی، ابوجعفر محمّد بن حسن طوسی، تحقیق: سید مهدی رجایی، قم: مؤسسد آلالبیت لإحیاء التراث، 1404ق.
ـ الأمالی، ابوجعفر محمّد بن حسن طوسی، تحقیق: مؤسسة البعثة، قم: دارالثقافة، 1414ق.
ـ بحارالأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، علامه محمدباقر مجلسی، بیروت: مؤسسة الوفاء، 1403ق / 1983م.
ـ بشارة المصطفی، عمادالدین بن ابیالقاسم طبری، تحقیق: جواد قیومی الاصفهانی، قم: مؤسسة النشر الاسلامی، 1420ق.
ـ البیان فی تفسیر القرآن، سید ابوالقاسم خویی، بیروت: دارالزهراء، 1395ق / 1975م.
ـ تاریخ القرآن، ابوعبداللّه زنجانی، مقدمه: احمد امین، بیروت: مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، 1388ق / 1969م.
ـ التبیان فی تفسیر القرآن، ابوجعفر محمّد بن حسن طوسی، تحقیق: احمد حبیب قصیر العاملی، بیروت: دار احیاء التراث العربی، بیتا.
ـ التفسیر الأصفی، ملامحسن فیض کاشانی، قم: مکتب الاعلام الاسلامی، 1418ق / 1376ش.
ـ تفسیر البحر المحیط، ابوحیان غرناطی (ابوعبداللّه محمّد بن یوسف علی بن یوسف)، تحقیق: عادل احمد عبدالموجود و دیگران، بیروت: دارالمعرفة، 1422ق / 2001م.
ـ تفسیر الشهرستانی (مفاتیح الأسرار و مصابیح الأبرار)، تاجالدین محمّد بن عبدالکریم شهرستانی، تصحیح: محمدعلی آذرشب، تهران: دفتر نشر میراث مکتوب، 1417ق / 1997م.
ـ التفسیر الصافی، ملامحسن فیض کاشانی، تحقیق: حسین الاعلمی، تهران: مکتبة الصدر، بیتا، قم: مؤسسة الهادی، 1416ق.
ـ تفسیر الصنعانی، عبدالرزاق بن همام صنعانی، تحقیق: مصطفی محمّد مسلم، ریاض: مکتبة الرشد، 1410ق.
ـ تفسیر العیاشی، ابونضر محمّد بن مسعود عیاشی، تحقیق: سید هاشم رسول محلاتی، تهران: المکتبة العلمیة الاسلامیة، بیتا.
ـ تفسیر الفرات الکوفی، ابوالقاسم فرات بن ابراهیم فرات کوفی، تحقیق: محمّد الکاظم، تهران: وزارة الثقافة و الارشاد الاسلامی، 1410ق.
ـ تفسیر القرآن العظیم، ابن کثیر (عمادالدین ابوالفداء اسماعیل قرشی)، مقدمه: یوسف عبدالرحمن مرعشلی، بیروت: دارالمعرفة، 1412ق / 1992م.
ـ تفسیر القمی، علی بن ابراهیم قمّی، تحقیق: سید طیب موسوی جزائری، نجف: 1387، قم: دارالکتاب للطباعة و النشر، 1404ق.
ـ تفسیر نورالثقلین، عبدعلی بن جمعة عروسی حویزی، تحقیق: سید هاشم رسولی محلاتی، قم: مؤسسة اسماعیلیان، 1412ق / 1370ش.
ـ جامع البیان عن تأویل آی القرآن، ابوجعفر محمّد بن جریر طبری، چاپ صدقی جمیل العطار، بیروت: دارالفکر، 1415ق / 1995م.
ـ الجامع لأحکام القرآن، ابوعبداللّه محمّد بن احمد انصاری قرطبی، تصحیح: احمد عبدالعظیم البردونی، بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1405ق / 1985م.
ـ جوامع الجامع، امینالاسلام فضل بن حسن طبرسی، قم: مؤسسة النشر الاسلامی، 1418ق.
ـ الجواهر الحسان فی تفسیر القرآن، ابوزید عبدالرحمن بن محمّد بن مخلوف ثعالبی، بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1418ق / 1997م.
ـ جواهر الکلام، محمّد حسن نجفی، تحقیق: شیخ عباس قوچانی، تهران: 1376ش.
ـ الحدائق الناضرة فی احکام العترة الطاهرة، شیخ یوسف بحرانی، تحقیق: محمدتقی ایروانی، قم: مؤسسة النشر الأسلامی، بیتا.
ـ خاتمة مستدرک الوسائل، میرزاحسین نوری طبرسی، قم: مؤسسة آلالبیت لاحیاء التراث، 1415 ـ 1416ق.
ـ الدرالمنثور فی التفسیر بالمأثور، جلالالدین عبدالرحمن بن ابیبکر سیوطی، بیروت: دارالفکر، بیتا.
ـ الذریعة الی تصانیف الشیعة، آقابزرگ تهرانی، تحقیق: علی نقی منزوی و احمد منزوی، بیروت: 1403ق / 1983م.
ـ زاد المسیر فی علم التفسیر، ابنجوزی (ابوالفرج جمالالدین عبدالرحمن بن علی بن محمّد)، بیروت: دارالفکر، 1407ق / 1987م.
ـ السرائر، ابنادریس حلی، قم: مؤسسة النشر الاسلامی، 1411ق.
ـ سعد السعود، ابن طاووس (ابوالقاسم رضیالدین علی بن موسی بن جعفر)، نجف: المطبعة الحیدریة، 1369ق، 1950م.
ـ علل الشرایع، ابوجعفر محمّد بن حسن بن حسین صدوق، نجف: المطبعة الحیدریة، 1385ق / 1966م.
ـ عیون اخبار الرضا، شیخ صدوق، چاپ حسین الأعلمی، بیروت: مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، 1404ق / 1984م.
ـ فتح الباری شرح صحیح البخاری، ابنحجر عسقلانی (شهابالدین ابوالفضل احمد بن علی)، چاپ بولاق، 1300ق، افست بیروت: دارالمعرفة، بیتا.
ـ فقه القرآن، قطبالدین راوندی، تحقیق: سید احمد هاشمی، قم: مکتبة آیةاللّه العظمی النجفی المرعشی، 1405ق.
ـ الفهرست، ابن الندیم (ابوالفرج محمّد بن ابییعقوب)، تحقیق: رضا تجدد، تهران: 1350ش.
ـ الفهرست، ابوجعفر محمّد بن حسن طوسی، تحقیق: جواد قیومی، قم: مؤسسة نشر الفقاهة، 1417ق.
ـ فهرست اسماء مصنفی الشیعة المشتهر برجال النجاشی، ابوالعباس احمد بن علی نجاشی، تحقیق: سید موسی شبیری زنجانی، قم: مؤسسة النشر الاسلامی، 1407ق.
ـ القرآنالکریم و معالم المدرستین، سید مرتضی عسکری، تهران: مجمع العلمی الاسلامی، 1416 ـ 1420ق / 1996 ـ 1999م.
ـ قراءات أهل البیت القرآنیة، مجیب الرفیعی، قم: دارالغدیر، 1424ق / 2003م.
ـ الکافی، ثقةالاسلام ابوجعفر محمّد بن یعقوب بن اسحاق کلینی، تحقیق: علیاکبر غفاری، تهران: دارالکتب الاسلامیة، 1388ق.
ـ کتاب العین، عبدالرحمن خلیل بن احمد فراهیدی، تحقیق: مهدی المخزومی و ابراهیم السامرائی، قم: دارالهجرة، 1409ق.
ـ کشاف الفهارس و وصاف المخلوطات العربیة فی مکاتبات فارس، تهران: سروش، 1370ش.
ـ الکشاف عن التنزیل و عیون الأقاویل فی وجوه التأویل، ابوالقاسم جاراللّه محمود بن عمر زمخشری، قاهره: مطبعة مصطفی البابی الحلبی، 1385ق / 1966م.
ـ الکنی و الالقاب، شیخ عباس قمی، مقدمه: محمدهادی امینی، تهران: مکتبة الصدر، بیتا.
ـ لسان المیزان، ابنحجر عسقلانی (شهابالدین ابوالفضل احمد بن علی)، بیروت: مؤسسة الأعلمی، 1390ق / 1970م.
ـ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، امینالاسلام فضل بن حسن طبرسی، تحقیق: گروهی از علما و محققان، با مقدمه سید محسن امین عاملی، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، 1415ق / 1995م.
ـ المحرر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز، ابنعطیة (ابومحمّد بن عبدالحق بن غالب)، تحقیق: عبدالسلام عبدالشافی محمّد، بیروت: دارالکتب العلمیة، 1413ق / 1993م.
ـ مختصر بصائر الدرجات، حسن بن السلیمان حلی، نجف: المطعة الحیدریة، 1370ق / 1950م.
ـ مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، میرزاحسین نوری طبرسی، قم: مؤسسة آلالبیت لاحیاء التراث، 1408 ـ 1409ق / 1987 ـ 1988م.
ـ المستدرک علی الصحیحین، ابوعبداللّه حاکم نیشابوری، تحقیق: یوسف عبدالرحمن المرعشلی، بیروت: دارالمعرفة، 1406ق.
ـ معانی القرآن الکریم، ابوجعفر احمد بن محمّد بن اسماعیل بن یونس مرادی نَحّاس، تحقیق: محمّد علی الصابونی، مکة: جامعة امّالقری، 1408ق / 1988م.
ـ معجم رجال الحدیث و تفصیل الرواة، سید ابوالقاسم خویی، بیجا، پنجم، 1413ق / 1975م.
ـ مناقب آل ابیطالب، ابن شهرآشوب (ابوعبداللّه محمّد بن علی) نجف: المطبعة الحیدریة، 1376ق / 1956م.
ـ منهج الشیخ ابیجعفر الطوسی فی تفسیر القرآن الکریم، کاصد یاسر الزیدی، بغداد: بیت الحکمة، 2004م.
ـ میراث مکتوب شیعه از سه قرن نخستین هجری، حسین مدرسی طباطبایی، ترجمه سید علی قرائی و رسول جعفریان، قم: کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران، 1383ش.
ـ «التبیان فی تفسیر القرآن»، مرتضی کریمینیا، دانشنامه جهان اسلام، زیر نظر غلامعلی حدادعادل، ج6 ، تهران: بنیاد دائرة المعارف اسلامی، 1380.
ـ «قرائات ائمه»، سهیلا شینیمیرزا، فصلنامه بینات، سال 12، ش4، ش پیاپی 48، زمستان 1384، ص111 ـ 133.
_ Meir M. Bar-Asher, ``Variant readings and additions of the ImaËmãË-ŠãËa to the Quran'''', in Israel Oriental Studies, 13 (1993) pp. 39-74.
_ Mohammad Ali Amir-Moezzi and Etan Kohlberg, ``Révélation et falsification: introduction àl'' édition du KitaËb al- QiraË''aËt d'' al-SayyaËrãË'''', Journal Asiatique 293 ii (2005), pp. 663-722.
* . عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی تهران ـ واحد علوم و تحقیقات.
1 . میراث مکتوب شیعه ...، ص11.
2 . این گونه انحرافهای مذهبی در بسیاری موارد، سبب کنار گذاشتن روایات فقهی یا تفسیری چنین کسانی نشده است؛ به عنوان مثال، شیخ طوسی (الفهرست، ص54) درباره اسحاق بن عمّار ساباطی میگوید «وی صاحب یک اصل و نیز فطحی [قائل به امامت عبداللّه بن جعفر بن محمّد] است؛ با این همه، موثق است و اصل او از کتابهای مورد اعتماد ماست». نیز برای نقل روایات تفسیری علی بن ابیحمزة البطائنی در تفاسیر و منابع حدیثی شیعه، ر.ک:میراث مکتوب شیعه...، ص234 ـ 236. نمونه دیگر ابوالجارود است؛ با آنکه «وی از اصحاب امام باقر بود، اما با قیام زید بن علی به وی گرایید و زیدی شد» (رجال النجاشی، ص170). طوسی در تفسیر خود، التبیان، تنها و تنها روایات وی را از میان روایات شیعه با ذکر نام راوی نقل میکند. برخی چون آقابزرگ تهرانی (الذریعة، ج4، ص251) معتقدند وی این تفسیر را در زمان استقامتش تدوین کرده است.
3 . این سه تن عبارتاند از: 1. عاصم بن بهدلة ابیالنجود الکوفی، (معجم رجال الحدیث، ج10، ص195) 2. حمزة بن حبیب المقری الکوفی از اصحاب امام صادق، (الرجال، ص190؛ معجم رجال الحدیث، ج7، ص279) 3. علی بن حمزة بن بهمن الکسائی. (همان، ج12، ص428) برای شرحی از احوال ایشان، ر.ک:البیان فی تفسیرالقرآن، ص130 به بعد.
4 . تاریخ القرآن، ص78ـ79. سخن ابوعبداللّه زنجانی در این باره منقول از تفسیر شهرستانی است؛ اما ظاهرا انتساب مصحفی خاص به امام صادق علیهالسلام قطعی نباشد. در فصل سوم از مقدمه تفسیر شهرستانی تنها از روایت امام صادق علیهالسلام درباره ترتیب نزول سورهها سخن رفته است، ر.ک: مفاتیح الأسرار و مصابیح الأبرار، ص128ـ133.
5 . قرائات اهل البیت القرآنیة، مجیب الرفیعی، قم: دارالغدیر، 1424 ق/ 2003؛ نیز ر.ک: «قرائات ائمه».
6 . Meir M. Bar-Asher, ``Variant readings and additions of the ImaËmãË-ŠãËa to the Quran'''', in Israel Oriental Studies, 13 (1993) pp. 39-74.
7 . سوره آلعمران، آیه110.
8 . سوره مائده، آیه67.
9 . تفسیر العیاشی، ج1، ص195؛ تفسیر القمی، ج1، ص10 ـ 11، ج2، ص201؛ برای نمونههایی دیگر از این موارد، ر. ک: الکافی، ج1، ص416 ـ 417، 422 ـ 425.
10 . برای نمونههایی از نقل قرائات منسوب به ائمه در تفسیر التبیان، ر.ک: التبیان ج3، ص297. به گفته علامه عسکری (القرآن الکریم و روایاتالمدرستین، ج3، ص251)، طبرسی حتی قرائاتی را از تفاسیر اهل سنت چون زمخشری و قرطبی ذکر میکند که در التبیان شیخ طوسی نیامده است. این نکتهای بسیار مهم و درخور توجه است؛ اما باید توجه داشت که طبرسی در زمان تألیف مجمع البیان اساسا تفسیر الکشاف زمخشری را ندیده بوده است (ر.ک: تفسیر جوامع الجامع، ج1، ص48) و تفسیر قرطبی (م671ق) نیز سالها پس از وفات طبرسی نگاشته شده است. بنابراین، نقلهای طبرسی در مجمع البیان نمیتوانسته از زمخشری یا قرطبی باشد. بهعکس، در آنها مواردی میتوان یافت که به روشنی بر اخذ از متون و مؤلفان شیعه دلالت دارند؛ مثلاً در مجمع البیان، ج5، ص19، روایتی از ابن عقده (م332ق) از عریف / غریف بن الوضّاح جعفی از امام باقر علیهالسلام در ذیل آیه «فَقَـتِلُوآاْ أَلـءِمَّةَ الْکُفْرِ إِنَّهُمْ لآَ أَیْمَـنَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَنتَهُونَ» (سوره توبه، آیه12) آمده که میگوید امام علیهالسلام آیه را إِیمان خوانده است. برای نمونههای دیگر، ر.ک: مجمع البیان، ج4، ص41: ج7، ص283؛ ج8، ص92؛ ج10، ص264.
11 . این هفت تن عبارتاند از: ابوجعفر مدنی، یعقوب بن اسحاق حضرمی، خلف بن هشضام بزّار، حسن بصری، ابنمحیصن مکی، سلیمان بن مهران اعمش، و یحیی بن مبارک یزیدی.
12 . «التبیان فی تفسیر القرآن»، ص468 ـ 469.
13 . منهج الشیخ ابیجعفر الطوسی ...، ص163 ـ 165 ـ 179 ـ 187.
14 . التبیان، ج1، ص2.
15 . القرآن الکریم و روایات المدرستین، ج3، ص246 به بعد.
16 . درباره احمد بن محمّد بن سیّار (ابوعبداللّه الکاتب البصری)، معروف به سیّاری و اثر تفسیری وی به تکلمه پایانی همین مقاله مراجعه شود.
17 . همانجا.
18 . سوره فاتحه، آیه7.
19 . از سوی دیگر، مفاد ظاهری این روایات ـ که بر تحریف یا تغییر در قرآن دلالت میکنند ـ مورد قبول شیخ طوسی نبوده است. وی در آغاز تفسیر، (التبیان، ج1، ص3) به صراحت و به تبع شریف مرتضی میگوید که قرآن تحریف نشده و تمام اخبار عامه و خاصه درباره نقصان یا جابهجایی آیات قرآن از قبیل آحاد است که نه موجب علم است و نه مبنای عمل.
20 . سوره رعد، آیه11.
21 . التبیان، ج6 ،ص228.
22 . تفسیر القمی، ج1، ص360.
23 . تفسیر العیاشی، ج2، ص205.
24 . مقایسه کنید: تفسیرنور الثقلین، ج2، ص486 که روایت عیاشی را از شریک عجلی از امام صادق علیهالسلام نقل میکند.
25 . مناقب آل أبی طالب، ج3، ص328.
26 . تفسیر القمی، ج1، ص10 به روشنی این آیه را به شمار مواردی میشمارد که در مصحف بر خلاف ما أنزل اللّه ثبت شدهاند، و محقق بحرانی (الحدائق الناضرة، ج19، ص144 ـ145) تصریح میکند که روایت مذکور به درستی (و علی أصح الأقوال) بر وقوع تحریف در قرآن دلالت دارد. ملامحسن فیض کاشانی (التفسیر الصافی، ج1، ص49 ـ 50) نیز با نقل سخنان علی بن ابراهیم قمی بر وقوع تحریف و تغییر در مصحف پافشاری میکند. چنین دیدگاههایی در قیاس با نحوه استفاده شیخ طوسی از همین روایت در تفسیر التبیان، نشان میدهد که وی صرفا از این روایت استفاده تفسیری کرده است تا معنای عبارت «یحفظونه من امر اللّه» را روشنتر میکند. طوسی نه تحریف را میپذیرد و نه حتی این روایت از قبیل اختلاف قرائات قلمداد میکند.
27 . مجمع البیان، ج6، ص15.
28 . از میان مفسران اهل سنت، طبری (تفسیرالطبری، ج13، ص155) بدون اشاره به نام هیچ قاری، تنها میگوید کسی یا کسانی «یحفظونه بأمراللّه» هم خواندهاند. دیگر مفسران شرق عالم اسلام، تقریبا همین سخن را تکرار کردهاند. (ر.ک: تفسیرالقرآن العظیم، ج2، ص522؛ الدر المنثور، ج4، ص47) در مغرب اسلامی، ابن عطیة (المحرر الوجیز، ج3، ص301) قسمت نخست
روایت امام صادق را با کمی تغییر، قرائت ابیبن کعب میداند: «من بین یدیه و رقیب من خلفه» همو از ابوحاتم نقل میکند که ابن عباس آیه را چنین خوانده است: «له معقبات من خلفه و رقیب من بین یدیه یحفظونه بأمراللّه.» و در آخر میگوید قرائت «یحفظونه بأمراللّه» منسوب به علی علیهالسلام ابن عباس، عکرمة و جعفر بن محمّد علیهالسلام است. ابوحیان غرناطی (البحرالمحیط، ج5، ص364) نام زید بن علی را نیز بر این چهار تن میافزاید و ابوزید ثعالبی (الجواهر الحسان فی تفسیر القرآن، ج3، ص363) نیز سخن ابن عطیة را خلاصه وار نقل میکند.
29 . تفسیر «من أمر اللّه» به «بأمر اللّه» در این آیه ظاهرا در میان ادبا و لغویان قرن دوم هجری امری مقبول و رایج بوده است. ر. ک: کتاب العین، ج1، ص180 که مینویسد: «و قوله تعالی یحفظونه من أمر اللّه ... أی یحفظونه بأمر اللّه». این تعبیر را در تفاسیر ادبی قرون بعد نیز به وفور میتوان یافت. از اینجا میتوان حدس زد چنانچه روایات قمی و عیاشی از صادقین علیهماالسلام در نحوه نزول آیه مجعول بوده باشند، جاعل در هنگام وضع به خوبی توانسته است از قول مشهور یا دستکم متداول و مسموع در منطقه عراق استفاده کند.
30 . سوره رعد، آیه31.
31 . التبیان، ج6 ، ص254 ـ 255.
32 . سه نمونه دیگر چنین است: قرأ الأعشی و یحیی بن یعمر إلا النقار أفحسبُ بتسکین السین و ضم الباء و هی قراءة علی. الباقون بکسر السین و فتح الباء (التبیان، ج7، ص96)؛ و قرأ أبوجعفر المدنی لنَحرُقنّه بفتح النون و سکون الحاء و ضم الراء بمعنی لنبردنّه و روی ذلک عن علی علیهالسلام (التبیان، ج7، ص205). قرأ نافع لاتَساْل بفتح التاء و جزم اللام علی النهی و روی ذلک عن أبیجعفر محمّد بن علی الباقر علیهالسلام (التبیان، ج1، ص436). نمونههای بیشتر در ج1، ص43 و ج3، ص297 آمده است. سیاق کلام در تمام این مثالها مباحث ادبی و ذکر اختلاف قرائات است، نه تفسیر آیه.
33 . التبیان، ج1، ص3.
34 . سوره آلعمران، آیه33.
35 . التبیان، ج2، ص441.
36 . التبیان، همانجا.
37 . تفسیر الفرات الکوفی، ص78.
38 . تفسیر العیاشی، ج1، ص168.
39 . تفسیر القمی، ج1، ص100.
40 . این منقولات بعدها در مجموعههای روایی و تفاسیر مأثور شیعه فراوان ذکر شده است. ر. ک: بحارالانوار، ج11، ص24، ج23، ص222 و 225، ج89 ، ص56 ؛ تفسیر نورالثقلین، ج1، ص328 و 330.
41 . «فحام قال حدثنی محمّد بن عیسی بن هارون، قال حدثنی ابوعبدالصمد عن أبیه عن جده ـ و هو إبراهیم بن عبدالصمد بن محمّد بن إبراهیم ـ قال سمعت جعفر بن محمّد علیهماالسلام یقول کان یقرأ: «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَیآ ءَادَمَ وَنُوحًا وَءَالَ إِبْرَ هِیمَ وَءَالَ عِمْرَ نَ وَ آلَ محمّدٍ عَلَی الْعَــلَمِینَ». قال هکذا أنزلت» (الامالی، ص300). این روایت با همین اِسناد در بشارة المصطفی، ص305 آمده است.
42 . ص300.
43 . سوره انفال، آیه1.
44 . التبیان، ج5 ، ص71 ـ 72.
45 . ر. ک: مستدرک الوسائل، ج7، ص300.
46 . نیز ر. ک: بحارالأنوار، ج93، ص213 که روایتی با مضمون مشابه را از تفسیر علی بن ابراهیم قمی نقل میکند. به جز این، در کتاب القراءات سیاری (ر. ک: القرآنالکریم و روایات المدرستین، ج3، ص404) سه روایت دیگر آمده که مضمون آنها تقریبا مشابه، اما روایان متفاوتی دارند.
47 . زَجّاج (ر. ک: سعد السعود، ص275) و نَحّاس (معانی القرآن، ج3، ص137) این قرائت را از آنِ سعدبن ابیوقّاص دانستهاند و طبری (جامع البیان، ج9، ص232) و زمخشری (الکشاف، ج2، ص141) آن را به ابنمسعود نسبت دادهاند.
48 . مجمع البیان، ج4، ص423.
49 . به درستی معلوم نیست که مأخذ سخن طبرسی در انتساب این قرائت به امامان مختلف شیعه و نیز زید بن علی چه بوده است. عجیب اینکه ابنعطیة اندلسی (المحرر الوجیز، ج2، ص496) نیز این قرائت را عینا به همین افراد و نیز به عکرمة، ضحاک و عطا نسبت میدهد (سخن وی بعدها در البحر المحیط، ج4، ص453 تکرار شده است). از آنجا که ابنعطیة و طبرسی به فاصله دو سال (546 و 548ق) یکی در شرق و دیگری در غرب عالم اسلامی از دنیا رفتهاند، یافتن مأخذ مشترک ایشان در این مورد و دیگر جاها میتواند برخی تاریکیهای تاریخ تفسیر را روشن کند.
50 . سوره تحریم، آیه9.
51 . التبیان، ج10، ص52.
52 . برای نمونه، ر. ک: تفسیر القمی، ج1، ص301؛ مجمع البیان، ج5 ، ص89 ، ج10، ص63 ؛ جوامع الجامع، ج2، ص80 ؛ فقه القرآن، ج1، ص342؛ التفسیر الصافی، ج2، ص358 و ج5 ، ص197؛ التفسیر الأصفی، ج1، ص479 و ج2، ص1325؛ تفسیر نورالثقلین، ج2، ص241 و 242 و ج5 ، ص375.
53 . بحارالأنوار، ص60 به بعد بهویژه ص66 .
54 . ر. ک: موارد مذکور در پانوشت قبلهای پیشین.
55 . التبیان، همانجا.
56 . این دسته از مفسران در بیان خود غالبا بر الفاظ روایت (قرأ الامام هکذا، هکذا نُزلت) تأکید میکنند، اما شیخ طوسی به معنای روایت اشاره میکند که توضیخ و تفسیری بر آیه است.
57 . سوره توبه، آیه118.
58 . التبیان، ج5 ، ص315 ـ 316.
59 . تفسیر القمی، ج1، ص297 ـ 298.
60 . الکافی، ج8 ، ص378 شکل دیگری از همین روایت علی بن ابراهیم قمی را آورده است که مضمونی ضد سُنی و همراه با مذمت سه خلیفه نخستین دارد (نیز، ر. ک: بحارالأنوار، ج89 ، ص58). این روایت با اندکی تفاوت در تفسیر العیاشی (ج2، ص115) نیز آمده است. روایت مذکور در الکافی چنین است: «علی بن ابراهیم، عن صالح بن السندی، عن جعفر بن بشیر، عن فیض بن المختار قال قال: ابوعبداللّه کیف تقرأ و علی الثلاثة الذین خلفوا؟ [ثم] قال: لو کانَ خُلِّفوا فکانوا فی حال طاعة و لکنّهم خالفوا عثمان و صاحباه. أما واللّه ما سمعوا صوتّ حافرٍ و لا قعقعة حجرٍ إلا قالوا أتینا فَسَلَّطَ اللّه علیهم الخوفَ حتی أصبحوا (مقایسه کنید: الحدائق الناضرة، ج8 ، ص103).
61 . تفسیر الصافی، ج2، ص385؛ تفسیر الإصفی، ج1، ص496؛ نورالثقلین، ج2، ص297.
62 . در چنین مواردی، تعبیر «وفی قَراءَةِ أهلِ البَیتِ کذا» در التبیان نباید ما را به اشتباه اندازد. وی، به عکس طبرسی، این تعبیر را در کنار اقوال قاریان مختلف نمیآورد، بلکه غالبا هنگام بیان مراد و تفسیر آیه از آن استفاده میکند.
63 . مجمع البیان، ج5 ، ص135.
64 . از میان مفسران اهلسنّت، نحاس (م338ق) در معانی القرآن (ج3، ص265) مینویسد: «و روی عن جعفر بن محمّد أنّه قرأ
خالفوا». این سخن عینا در الجامع لأحکام القرآن (ج8 ، ص282) نقل شده است که نشان میدهد وی اساسا به مجمع البیان نظر نداشته است؛ اما از همه جالبتر سخن ابن جوزی در زاد المسیر (ج3، ص348) است که همین قرائت را به چهار فرد غیر معروف در زمینه قرائات نسبت میدهد: ابورزین، ابومجلز، الشعبی، ابنیعمر.
65 . سوره ق، آیه19.
66 . التبیان، ج6 ، ص262؛ قس همان، ج9، ص365 که در آنجا، این قرائت را به ابنمسعود نیز نسبت میدهد. ابنحجر عسقلانی (فتح الباری، ج9، ص24) هم این قرائت را به ابوبکر، طلحة بن مصرف و امام زینالعابدین علیهالسلام نسبت میدهد.
67 . علی بن ابراهیم قمی (تفسیر القمی، ج2، ص324) میگوید: «و جاءَت سَکرَةُ الموتِ بِالحَقِّ قال نزلت جاءت سکرة الحق بالموت».
68 . طبرسی (مجمع البیان، ج9، ص237) مینویسد: «القراءة. فی الشواذ قراءة أبیبکر عند خروج نفسه: و جاءت سکرة الحق بالموت. و هی قراءة سعید بن جبیر و طلحة و رواها أصحابنا عن أئمة الهدی علیهمالسلام ». روشن است که طبرسی این مطلب را نه در بیان معنای آیه، بلکه در ضمن بحث جداگانه "القراءة "آورده است. فیض کاشانی (التفسیر الصافی، ج5 ، ص61) و حویزی (تفسیر نورالثقلین، ج5 ، ص111) نظر علی بن ابراهیم قمی و نقل طبرسی را در کنار هم ذکر میکنند.
69 . سوره رعد، آیه38.
70 . التبیان، ج6 ، ص262.
71 . سوره سبأ، آیه14.
72 . التبیان، ج8 ، ص384.
73 . علل الشرائع، ج1، ص73 ـ 74؛ عیون اخبار الرضا، ج2، ص239 ـ 240.
74 . بحارالأنوار، ج60 ، ص69 ـ 70.
75 . بحارالأنوار، ج60 ، ص279.
76 . عینا در تفسیر نورالثقلین، ج4، ص326.
77 . تفسیر القمی، ج2، ص198 ـ 200.
78 . بحارالأنوار، ج89 ، ص60 ـ 61.
79 . تفسیر الصنعانی، ج3، ص128.
80 . معانی القرآن، ج5 ، ص405.
81 . المستدرک علی الصحیحین، ج4، ص197 ـ 198.
82 . الفهرست، ص34.
83 . مقایسه کنید: الکنی و الألقاب، ج1، ص332 که با نقل این قرائت از ابنشنبوذ، بهعکس دیگران وی را بسیار مدح میکند.
84 . التبیان، ج1، ص3.
85 . رجال النجاشی، ص80.
86 . الفهرست، ص66 .
87 . ابن ادریس حلی در السرائر (ج3، ص568) وی را، به اشتباه، از اصحاب امام موسی کاظم و امام رضا علیهماالسلام به شمار میآورد. این اشتباه بعدها در جواهر الکلام (ج13، ص276) هم تکرار شده است.
88 . لسان المیزان، ج1، ص252.
89 . اختیار معرفة الرجال، ج2، ص865 .
90 . علت تردید در صحت انتساب این نامه به امام جواد علیهالسلام آن است که هیچیک از رجالیان امامی از همعصری وی با امام جواد علیهالسلام سخن نگفته، اما غالبا بر مصاحبت او با امام هادی علیهالسلام و امام عسکری علیهالسلام تصریح کردهاند.
91 . الفهرست، ص66.
92 . رجال النجاشی، ص80 .
93 . نیز، ر. ک: الذریعة، ج17، ص51.
94 . خاتمة، ج1، ص112 ـ 114.
95 . الذریعة، ج17، ص51.
96 . ذکر این نکته لازم است که هیچیک از نقلهای کلینی در کتاب الکافی و ابنادریس در کتاب السرائر از روایات سیاری، به حوزه تفسیر و قرائات قرآن مربوط نیست.
97 . خاتمة مستدرک الوسائل، ج1، ص114.
98 . الذریعة، ج17، ص51 .
99 . مقالهای که در پایان سال 2005م، در مجله آسیایی (Journal asiatique) چاپ شده، در واقع مقدمهای است که این دو مصحّح به زبان فرانسوی بر متنِ کتاب نگاشتهاند. بحش اعظم این مقدمه شصت صفحهای را گزارشی از پژوهشهای غربیان درباره تاریخ تدوین قرآن، اختلاف روایات اسلامی در ارائه گزارشی دقیق درباره این موضوع، دیدگاه شیعیان نخست در عصر ائمه درباره قرآن و جامعیت آن، و روایات تحریف قرآن در متون روایی کهن شیعه به خود اختصاص داده است. در بخش چهارم مقاله، امیرمعزّی و کُلبِرگ، به تفصیل، به معرفی سیّاری و حیات وی میپردازند و در بخش پنجم، ساختار و محتوای کتاب القراءات سیاری را تجزیه و تحلیل میکنند. مشخصات کتابشناختی مقاله مذکور چنین است:
Mohammad Ali Amir-Moezzi and Etan Kohlberg, ``Révélation et falsification: introduction àl'' édition du KitaËb al- QiraË''aËt d'' al-SayyaËrãË'''', Journal Asiatique 293 ii (2005), pp. 663-722.
100 . علامه سید مرتضی عسکری در جلد سوم کتاب القرآن الکریم و روایات المدرستین با نقل عمده این روایات بر اساس نقلهای نوری طبرسی در فصل الخطاب، به بررسی سندی و متنی آنها پرداخته و تمامی این روایات را مردود شمرده است.
101 . سید محمّدباقر حجتی (کشاف الفهارس و وصاف المخطوطات العربیة فی مکتبات فارس، ص275 ـ 278) از وجود پنج نسخه خطی این اثر در کتابخانههای داخل ایران خبر میدهد و ویژگیهای هریک را برمیشمارد.